دیشب یک آرزو کردم و امروز تا دم در شهر آرزوها هدایت شدم از خدا یک مربی دلسوز خواستم و امشب توی یک کلاس به صدای جدیدترین مربیم گوش کردم خدا کنه همون مربی خیرخواهی باشه که چشم به راهش بودم به دلم برات شده که هست باید کمی جدیت به خرج بدم و خودم رو محک کنم تا ببینم اوضاع چطور پیش میره به امید موفقیت
دستهها
- بیزینس (۳)
- تک صفحه (۳)
- توسعه (۱)
- داستان (۵۳)
- داستان کوتاه (۵۱)
- داستان کودک (۲۳)
- دسته بندی نشده (۱)
- ریسپانسیو (۳)
- علامت گذاری (۳)
- مقاله (۱۰)
- نقلک (۱۳)
معصومه ابوالحسنی
دوستان
درباره من
نوشتن را دوست دارم
نوشتههای تازه
آخرین دیدگاهها
- masoumeh در آرزوی وبسایت
- Alexandr در آرزوی وبسایت
- شیرازتایم در آرزوی وبسایت
- masoumeh در در فراسوی رنگ
- melina در در فراسوی رنگ