طبیعت شب صدای به خصوصی داره، صدای جیرجیرک ها، تک صدای جغد روی درخت، صدای بلبل و گهگاهی صدای کامیون های توی جاده بعضی شبها صدای شلیک تفنگ ازیر ماشین گشت پلیس و عوعوی سگها هم میاد ولی امشب صدای سکوت طبیعت از بقیه صداها بلندتره، باد نمیاد ولی هوای توی چادر خنکه روی پوست میشینه و احساس خوردن یک بستنی کیم یا یخی فالوده ای به آدم دست میده، ماه توی آسمون نیست ولی حضورش رو حس می کنم مد بلندی توی فکرم در حال پیشرویه من رو وادار به نوشتن کرده بعد از یک روز پر اتفاق و مفید گروه شب نشینی هم خیلی خوب بود استقبال اعضا خوب بود و برنامه ها سر جای خودشون نشست و مثل یک پازل همدیگه رو کامل کردند کاری که میکنم برنامه هایی که میسازم اول از همه دل خودم و بعد دل عده زیادی رو خوش میکنه این یک نعمت بزرگه که خدا در اختیارم گذاشته نعمت با مردم و برای مردم بودن خدا رو شکر ممنون طبیعت
دستهها
- بیزینس (۳)
- تک صفحه (۳)
- توسعه (۱)
- داستان (۵۳)
- داستان کوتاه (۵۱)
- داستان کودک (۲۳)
- دسته بندی نشده (۱)
- ریسپانسیو (۳)
- علامت گذاری (۳)
- مقاله (۱۰)
- نقلک (۱۳)
معصومه ابوالحسنی
دوستان
درباره من
نوشتن را دوست دارم
نوشتههای تازه
آخرین دیدگاهها
- masoumeh در آرزوی وبسایت
- Alexandr در آرزوی وبسایت
- شیرازتایم در آرزوی وبسایت
- masoumeh در در فراسوی رنگ
- melina در در فراسوی رنگ