چو ایران نباشد تن من مباد
بر این بوم و بر زنده یک تن مباد
امروز رکورد دفنی های بهشت زهرا شکسته شد.. کسب این رکورد غرور آفرین را به مسئولین دست اندرکار تبریک عرض می کنم که با درایت بی نظیر و شل کن، سفت کن سفرهای نوروزی توانستند عده ی زیادی از مردم بی ملاحظه را زیر خاک کنند. مردنی بی دردسر و بی خرما و حلوای خیراتی که قرار است خرج مراسمشان همگی به ایتام برسد. فقط بر سر اینکه آن ایتام از همین محله خودمان باشند یا بچه های کاری که سر چهار راه می ایستند یا زنان بی سرپرستی که با سیلی صورت خودشان را سرخ می کنند، اختلاف است.
شنیدن خبر مرگ آدمها شده یک سر تکان دادن و یک “راحت شد” بلند گفتن فرقی نمیکند که میت چند ساله باشد. در هر سن و سالی راحت میشود. از بستنی کیم سه هزار تومنی خریدن راحت میشود ، از ایستادن توی صف روغن، از چشم به راه واکسن بودن، از تنفس توی این هوای گرم و کثیف که حتی باران هم در آن نمی بارد راحت می شود. از این همه ناامیدی، از بی آینده بودن، از ترس از مریضی و یک عید دیگر، مراسم شب های احیایی که توی راه است، انتخاباتی که پیش روست. خدا کند کرونای انگلیسی به دامان برسد و سه روزه راحتمان کند از این زندگی که راحت هایش زیر خاکند و ناراحت ها امید مردن دارند.
فردوسی جان ایران با تن هایش ایران است. با مردم مرده ایران فقط یک گورستان بزرگ است.