پاییز است و دارم گردو قاق میکنم . یعنی دارم پوست سبزش را جدا میکنم . ساعت هاست که نشسته ام و مشغولم. هم دیشب و هم امروز تا همین الان که دم ظهر است. کار وقت گیری ست.پوست دست راهم بدجوری سیاه میکند اگر بدون دستکش به آن دست بزنی.بعضی گردوها بد قلقند. از سیول جدا نمیشوند میریزم شان توی جعبه ای جدا که تازه خورشان کنیم.با یک بشقاب گندم پخته معرکه میشود. یا اینکه حوصله کنی و فال دربیاری شان و توی کاسه آب نمک بریزی که آن هم برای خودش دنیایی دارد. و من را به یاد جاده چالوس و بچه های آفتاب سوخته توی راه می اندازد با آن تنگ های شیشه ای بزرگ که فال های گردو تویشان قل قل میخورند. آرزوی خریدش هر بار به دلمان ماند و بابا رضایت نداد که بایستیم و مزه شان کنیم. آخر کسی که خودش گردو دارد که فال نمی خرد. گردوها مثل آدمها هستند همه شکلی دارند. یکی شان باریک است و کشیده، یکی دیگر گرد است و قلنبه ، یکی پوست کاغذی یکی هم کچ، با ضمه بخوانیدش. گردویی ست که با نوک چاقو هم نمیتوان مغزش را کامل بیرون کشید. مغز بعضی سفید است و درشت. بعضی سیاه و چروکیده. مغز بعضی ها را هم کرم خورده. همه جور گردویی بین شان پیدا میشود .بعضی هایشان خوشبخت ترند عده ای فسنجان میشوند تا دلی را گرم کنند و بعضی چاشنی آب دوغ خیار میشوند تا دلی را خنک کنند. بعضی ها لای لقمه نان و پنیر راهی مدرسه میشوند و بعضی توی کیک تولد بچه ای زیر دندان میروند. ولی خوش بخت ترین گردو آن است که زیر برگ ها گم شده و پیدا نمیشود، یا نصیب کلاغی میشود که توی زمین را چال کرده و گردویش را برای روز مبادا مخفی می کند. همان گردو میشود درختی که همه جوره قیمتی ست. سایه اش، چوبش، میوه اش و بوی خوش برگ هایش که توی این پاییز همه جا را پر کرده است.
قاق کردن : پوست سبز گردو را جدا کردن
سیول = پوست سبز گردوی تازه
فال گردو = مغز گردویی که درسته از پوست بیرون آورده شده